•||•
از در میاد تو
قبل از هرگونه سلام و اعلام ورودی پهن زمین میشه و سر و صدا راه میندازه که خانوم هوشبررر خانوم هوشبر
من از بالاسر نگاه میکنم و شبیه بقیه با دهنی که دیگه باز تر از این نمیشه .میخندم
به مردی که بی توجه به گروه سنی آدما از بچگی تاالان خندونده منو.
اشکم میاد از خنده.بلند میشه میگه آخه لرِ نفهم نمیبینی دارم میمیرم.چرا نمیای بالا سرم.الان که دیگه محرم ایییی دکتر محرمههههمیگم هرروزی که مهر مدرکم خشک بشه محرم میشم
هزار تا فحش ناموس و غیر ناموس میده بهم و خنده م اوج میگیره.اکت بدنش خیلی زیاد شده.انگار میخواد از همه ی بند بند وجودش برای حرف زدن استفاده کنه.
میاد جلو محکم میزنه تو گوشم .تا میاد دردم بگیره.از داروی شفا بخش کلام استفاده میکنه: مدیووونی اگر یک درصد فکر کنی من نامحرمتم.هزار تا قسم عباسی و غیر عباسی روونه ی زبونش میکنه.میگه تو رو از آرمان بیشتر دوس نداشته باشم،کمتر ندارم!
از روزی که فهمیدم قبول شدی هی بچگیات یادم میاد.هی میگم اندازه یه بچه گربه بودااامن بغض دارم،چشمام پر اشکه.دلم تنگِ تنگه.!
.
.
.
ساعت از ۱ گذشته.آدما از یه جای شب به بعد.خودشون میشن.خود واقعیشون.همونی که تمام طول روز از بقیه مخفی ش میکنن.میشنوم که داره گریه میکنه.داره برا رفیقاش میگه که.بخدا من بریدم.خسته م، لال شدم بابااگه میبینید امشب حرف میزنم فقط به خاطر این بچه س که بخنده:))))
.
پ.ن:دلم خواست بنویسم.ولی نتونستم.نتونستم تو کلمه و جمله بگنجونم.شادی ای که بغض داشت
پر دلتنگی بود :))))
دلتنگی ای که تا همین سه چهار ماه پیش فک میکردم شبیه همه ی دلتنگی های دنیا درست میشه.!
درست نمیشه.دیگه هیچوقت درست نمیشه.فقط عادت میکنی:))))
.
پ.ن.ت:حالا دیگه.من دارم میرم.اون برای همیشه رفته.و توعم دیگه نیستی:))))
(حالا چه فرقی میکنه که هیچوقت اینارو نخونی یا بخونی .تو که هیچوقت شاهد این حرفا از طرف من نبودی)
.
پ.ن.ت.ت:این خونه.این جمع.پر غمِ.پر ازدست دادن.پر پیر شدن و نرسیدن
.
پ.ن.ت.ت.ت: من خیلی سعی میکنم،قاتی زندگی آدم بزرگا نشم.ولی زندگی آدم بزرگا میاد قاتی ما میشه!
درباره این سایت